
هر چه بد تا میکنم با من مدارا میکنی از سر لطف و کرم با بی حیا تا میکنی حاجتم را میدهی تا من تقاضا میکنم دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی پیش چشمان همه داری بزرگم میکنی آبرویت را دوباره خرج رسوا میکنی پردهپوشی میکنی و باز عصیان میکنم هرکه بویی میبرد فوراً تو حاشا میکنی صبح تا شب این همه بد میکنم اما شما کار خوبم را فقط در بوق و کرنا میکنی یاد کن آلوده را یابن الحسن از باب لطف در قنوت نیمه شب با رب که نجوا میکنی دوستانِ من همه کرببلا را دیدهاند نوبت من که شده، امروز و فردا میکنی کربلا میخواهم آقا التماست میکنم گریه دارم میکنم، داری تماشا میکنی آخرش هم ضامنم سلطان مشهد میشود بعد از آن برگ براتم را تو امضا میکنی ***