هر نفس شعلهای از سوختنت میآید آه چون آتش سرخ از دهنت میآید وای اگر زخم زبان بسته دهن باز کند بوی خون است که از پیراهنت میآید این صدا خش خش یک آیینه خرد شده است زینبت گفته صدا از بدنت میآید حرف همسایه دروغ است نه لاغر نشدی لباسی که خریدی به تنت میآید دومین خواسته از من به اجابت برسد پاشو کدبانوی من راهزنت میآید دست من بسته که شد بین شلوغی قنفذ طعنه زد فاطمه خیبر شکنت میآید با من از میخ کج و محسن شش ماهه نگو فضه اینجاست بگو هم سخنت میآید شب شد و تشنه لبت خیره به در داد کشید ناله کشتهی دور از وطنت میآید وقت غسل تو علی دست ز دنیایش شست این چه خونی است که روی کفنت میآید