نفس حبسه

نفس حبسه

[ وحید شکری ]
نفس حبسه
می‌بینم یه شهرو مابین قفس حبسه

شمر و خولی رو ببین فرارین اما
تو حصار خطبه‌هاش اِبنِ انس حبسه

حسن صیرت، حیدر کلام زینب
حسین خصلت، زهرا وقار زینب
امام‌زاده‌س ذاتاً، امام زینب

چه انقلابی، شأن نزول آیات اذانی
کاخ یزیدیان به لرزه افتاد
الحق که دختر ابوترابی

بگو ساکت، شد شروعِ خطبه و لاتَنفسوا ساکت
نه اسیر کوفه نیست، اسیرشه کوفه
که امیر کوفه شد از اُسکُتوا ساکت

قدم می‌زد با اقتدار زینب
علی هیبت، کوه وقار زینب
بگو خطبش یا ذوالفقار زینب

فاتح شامی، خورده زمین جلوت هر یل نامی
نوه‌ی خدیجه سیده‌ی عقیله 
الحق که نوه‌ی خَیرُ الاَنامی

نظرات