نفسِ آلوده بد عذابم کرد محضرت از خجالت آبم کرد پدرِ مهربان پشیمانم کثرت معصیت خرابم کرد حائل بینمان خودم بودم خودپسندی چنین حجابم کرد چاه تاریک غفلت از یادت دور از فیضِ آفتابم کرد ذرهای خار و بیبها بودم نظرِ رحمتت حسابم کرد نَفَس فاطمیِ نیمه شبت خارج از بین منجلابم کرد ای فدایت که رزق واسعهات ریزه خوار ابوترابم کرد در نجف دیدن ضریح علی عوضم کرد و دُر نابم کرد بوسه بر خوشههای انگورش بینیاز از می و شرابم کرد عرفه کاش بین صحنِ حسین گویم ارباب انتخابم کرد یاد ابنالرضا و تشنگیاش زار و گریان آن جنابم کرد ناله زد هرچقدر گفتم آب همسر بیوفا جوابم کرد عطشِ بیحساب گریان بَر حنجر کودک ربابم کرد