نان خونین

نان خونین

[ مهدی رسولی ]
کاش این بغض گلو یه امون بده 
یا گریه بهم راه نشون بده

افطار و سحرم شد غصه و غم
ذره ذره دارم دق می‌کنم

برادر وقتی تو محاصره‌ای 
(دیگه چه افطاری و سحری؟!)۲

عُذراً عُذراً یا رَمَضان 
(اَلشَعبُ بِغَزه جوعان)۲ 

*****

هم بارونِ آتیش رو سرشون 
هم زیر آواره پیکرشون

غزه تنها مونده غرقه‌ی خون 
عادت کردیم انگاری همه‌مون

عاشورا شد، ما موندیم یه کنار
(تماشاچی شدیم آخر کار)۲ 

عُذراً عُذراً یا رَمَضان 
(اَلشَعبُ بِغَزه جوعان)۲

نظرات