نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی ای به قربان علی، ای به قربان علی سالها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی عرش هم حتی ندارد بینیازی مرا مادرم زهرا بزرگم کرده با نان علی خوش به حال بچههای بیکس آن روزها حسرت ما هست و خوابی روی دامان علی مثل زینب مثل عباس است مثل اکبر است هر که امشب میشود پاره گریبان علی یک طرف امالبنین و یک طرف سوز رباب گریهی ما را درآورده شبستان علی گوشهای پیراهن بابای خود را باز شست امکلثوم است و این شام غریبان علی وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی این طرف دست حسن، آن سو حسین بیکفن یک کفن را میکشد آرام بر جان علی سر به تابوت پدر میزد حسن، میزد حسین وای از عباس و از تشییع پنهان علی بعد از این باید برای کربلا آماده شد آخرین روز است زینب بود مهمان علی آخرین حرفی که میزد با یتیم کوفه بود گفت روزی میرسند اینجا یتیمان علی کوفه بعد از من مدارا کن تو با سرنیزهها کوفه جان زینب و جان تو و جان علی مجلس نامحرم و تشت زر و جانم حسین کاش جایش بشکند آن روز دندان علی