می‌سوزم زیر هرم خورشید

می‌سوزم زیر هرم خورشید

[ میثم مطیعی ]
می‌سوزم، زیر هُرم خورشید
هیچ کی این دور و بر، حالم رو نفهمید
می‌خواستم کمی شبیهت بشم
کی مثل خواهرت این‌همه درد و غم دید

گِله دارم از باد و گِله دارم از بارون
چه جوری تنِ تو مونده سه روز توی بیابون؟
توی خون رهات کردن، خارجی صدات کردن
توی بزم شام خون به دلِ بچه‌هات کردن

قربونِ تنِ بی‌کفنت
توی دستمه پیروهنت
از یادم که نمی‌ره حسین
شمر و حرمله می‌زدنت

یادت هست، اون ساعات آخر
چی گفتی به زینب، ای هستیِ خواهر
از اون شب، دیگه نماز شبم
یه حال دیگه داره به یادت ای برادر

این یه سال و نیم، هر شب، وسط قنوت مُردم
وقتی که اسمِ ربابو بعد اسم تو آوُردم
بچه‌شو رو دست بُردی، علی پَر کشید دیدم
یه‌ دفعه سه‌شعبه اومد حرفتو بُرید دیدم

دستای اباالفضلو زدن
واسه بستنِ دست اومدن
خیلی نمک به زخم ما زد
با حرمله همسفر شدن

من دیدم داغِ هجده شهید
اما از داغِ تو موی من شد سفید
با نیّت، می‌زدنت یک سپاه
فرقةٌ بالسُیوف، وَ فرقةٌ بالرِّماح

بمیرم برات دیدم که با هرچی که داشتن
رو تنِ مطهّرِ تو یه جای سالم نذاشتن
منو آخرش این‌جا با یه هلهله کشتن
تو رو چند ساعت تو گودال سرِ حوصله کشتن

چشمای منو هیچکی نبست
شمر اومد رو سینه‌ت نشست
بس با کینه می‌زد به تنت
نیزه‌ش رو توی تنت شکست

نظرات