میون قلب معرکه غوغا شده

میون قلب معرکه غوغا شده

[ سید مجید بنی فاطمه ]
میون قلب معركه غوغا شده 
وقت هنرنمایی سقا شده 
ابرای آسمون دارن پیدا میشن 
دریای غیرت راهی دریا شده 

كلید دریاها، دست علمداره 
حتی دل بارون، بهونشو داره 

انگاری می‌خواد، بگیره بارون 
حضرت سقا، زده به میدون 
تو انتظارش، چشای گریون

جانم ابالفضل.... 
آقام ابالفضل.... 

(می‌بینه دریای ماه و تو ساحلش 
می‌سپره به دستای سقا دلش) ۲
مشكی كه داره آروم آروم پر میشه 
اگه كه خالی بشه میشه قاتلش 

توی دلا غوغا، رو گونه‌هاش اشكه 
تموم دریاها، خلاصه تو مشكه 

از تو شریعه، سوغات آورده
دل تموم، دریا رو برده
سقای تشنه، آبی نخورده 

جانم ابالفضل.... 

بارون تیر از آسمون سمت زمین 
به مقصد قلب امیرالمؤمنین 
تو علقمه چه محشری بر پا شده 
به خاك و خون ببین یل ام‌البنین 

تو راه برگشتن، دست از قلم افتاد 
سكینه رفت از حال، وقتی علم افتاد 

به خاک صحرا، دست علمدار 
میون خیمه، چشای خون‌بار 
خدای غیرت، خدانگهدار
جانم ابالفضل 
عمو ابالفضل.....

نظرات