مژده بده مژده بده دست توسّل که به آیینه زدم

مژده بده مژده بده دست توسّل که به آیینه زدم

[ حنیف طاهری ]
مژده بده مژده بده
دست توسّل که به آیینه زدم
نوحه‌کنان سینه زدم
یار پسندید مرا
حسین دید مرا

مژده بده مژده بده
سایه‌ی دیوار حرم جای خود
سایه‌ی دیوار حسینیه‌اش
بُرد به خورشید مرا
یار پسندید مرا
حسین دید مرا

پای علامت دل من پَر کشید
تا حرم امن علمدار رفت
شاهپر روی عَلم، خم شد و بوسید مرا
یار پسندید مرا 
حسین دید مرا

کوچه‌ی معشوق من آن‌جاست که
سردر هر خانه‌ای، پرچم مشکی‌ست که دل می‌بَرد
با من از این کوچه بیا و بگو 
مثل دل‌آرام من، کیست که دل می‌بَرد؟

خانه‌ی معشوق من آن‌جاست که
پیرزنی به دو سه تا پارچه
تکیه عَلم کرده است

خلوت ماتمکده‌ای خانگی است
خانه‌ی امید مرا
یار پسندید مرا 
حسین دید مرا

مژده بده مژده بده
بخت سفیدم همین
رخت سیاهی‌ست که تن کرده‌ام 
شال عزایی‌ست که سنجاق کفن کرده‌ام

با همه آلودگی، خاطرم آسوده است
مُهر شفاعت همین
جای کبودی‌ست که بر سینه‌ی من بوده است

واسطه‌ی ما و خدا
کیست به جز مادرش؟
من که شفاعت شدم
فاطمه بخشید مرا
یار پسندید مرا 
حسین دید مرا

نظرات