ابوذر روحی

موندی بلا تکلیف

556
12
(موندی بلا تکلیف، داغ تو پیرَم کرد
روز بیابون داغ، شب بیابون سرد)۲

(کسی نیست شبا چیزی بندازه روت
هنوز خون تازه می‌آد از گلوت
(لباست رو بردن بره آبروت)۲

آبروی دو عالم، بی آبرو شه
لباس کهنت و می‌خواد کجا بپوشه؟

هلهله می‌کرد
پیرهنت و می‌برد و بازم گله می‌کرد

حیا نداره
که لااقل عبا رو از تنت در نیاره

با خون تو خاکِ گودال و گِل کردن
کی فکرشو می‌کرد با اسب برگردن

نیازی به تَشییع جنازه نبود
نیازی به نعلای تازه نبود
(می‌اومد صدات امّا واضح نبود)۲

ادامه دادن
به قاتل تو قول عمامه دادن

گلایه دارم
نشد تنت رو زیر سایه بذارم

غم حسینم
بده صدات کنم جلو همه حسینم

(وای حسین)۴

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش