من از شام‌بلا آزار دیدم

من از شام‌بلا آزار دیدم

[ سیدرضا نریمانی ]
من از شام بلا آزار دیدم
زمین خوردم هوا را تار دیدم

همین که بین ما افتاد دوری 
خودم رو بر سر بازار دیدم

جای خالیتو هر لحظه حس کردم 
آرزومه به کربلا برگردم
گریه کردم شاید کمتر شه دردم

من نظاره می‌کردم کشتنت رو
روی صحرا دیدم زخم تنت رو

ابی عبدالله، ابی عبدالله، آقای کربلا ...

چرا افتاده بین ما جدایی
نمی‌دونم کجای کربلایی

منِ زینب خبر از تو ندارم
زنِ خولی خبر داره کجایی

خبر اشک پنهونیتو دارم
خبر زخم پیشونیتو دارم
خبر پیرهن خونیتو دارم

خبر قلب وابستمو داری
خبر بغض نشکستمو داری
خبرای دستای بستمو داری

ابی عبدالله، ابی عبدالله، آقای کربلا ...

نظرات