منو راه دادی به خیمه از آقاییاته

منو راه دادی به خیمه از آقاییاته

[ ابوذر روحی ]
منو راه دادی به خیمه، از آقاییاته
به طواف کعبه رفتم، کعبه کربلاته

با این غم زنده‌ام، با پرچم زنده‌ام
یعنی سال بعد، لیاقت دارم
محرم زنده‌ام

اگه دیدید وقت مردن
خیس چشم سردم
بدونید آقام اومده

اگه دیدید توی قبرم
پاهامو جمع کردم
بدونید آقام اومده

چه محرما بیاد و بره ما نباشیم
چه محرما بیاد و زیر خاکا باشیم

رفیق یادم کن، بگو‌جاش خالی
بگو‌جای من، میون روضه
حسین یارالی

اگه دیدید، وقت تلقین 
شونه‌هام می‌لرزه
بدونید آقام اومده

دستمو باز بذارید که
دست به سینه، باشم
بدونید آقام اومده

حالم اصلا خوب نیست، یا اباعبدالله 
کربلامو بنویس، یا اباعبدالله 

دلت میاد
همه بیان حرم من نیام
نگاهی کن به این، گریه‌هام 
حسابی دلتنگ کربلام

دلت میاد
پیش همه خرابم کنی
ردم کنی، جوابم کنی
با دوری باز عذابم کنی

نیاز دارم بگی دوباره، وقتشه پیشم برگردی
بغل کنی ازم بپرسی، باز با خودت چیکار کردی

جون میدم آخر سر، تو مسیر این راه
تو ازم راضی باش، یا اباعبدالله 

دلت میاد
ندی جواب این نوکرو
نبینی حال این مضطرو، حسین

دلت میاد
دوباره سنگ رو یخ بشم
به دیدن حرم دلخوشم، حسین

نیاز دارم بگی دوباره، وقتشه پیشم برگردی
نوازشم کنی بپرسی، باز با خودت چیکار کردی

حسین وای...

من فقط یه نوکر ساده‌ام
واسطه‌ی هر کاری آماده‌ام
نوکریت کار بزرگا بود
که به من رسید از اجدادم

بگن فرش حسینیه را جارو کن، میگم باشه
بگن هر هنری که بلدی رو کن، میگم باشه
بگن بشین و کفشا رو مرتب کن، میگم باشه
بگن شینه‌زنی برای زینب کن، میگم باشه

آره نوکر اگه بشه خسته
علمت رو زمین نمی‌ذاره
گره هم بندازن توی کارم
بی‌بی ام البنین نمیذاره

نظرات