
منم کرّار؛ منم صدّیق الأکبر منم یعسوب؛ منم فاروق؛ منم حیدر منم که آسمان، طریق هر شب من است منم که آیههای قرآن نشسته بر لب من است نه اینکه من امیر سخنم، ملک سخن از بلاد تحت امر زینب من است سلونی گویم؛ هر آنچه شبهه دارید بپرسید ز من به دین مصطفی، منم چنان روح به تن؛ چنان جان به بدن منم حیدر؛ منم کرّار؛ منم علی؛ أباالحسن من عمودالدّینم؛ جان این آیینم؛ لب گشودهست خدا همیشه بر تحسینم علم توحیدم؛ در تمام عمر در راه خدا، ندیده کس تردیدم همهجا کنار احمد بودم؛ در حرا یار محمّد بودم؛ وحی را میدیدم از همهعالم، برتر هستم؛ در مباهله شنیدید که من، جان پیمبر هستم منم که نور من، پیش از خلق انبیاء نشسته بود بر عرش خدا منم که مرشد روح الأمینم؛ منم که نقش بندگیست بر روی جبینم منم که واسط رزق سماوات به مردم زمینم منم که مؤمنونم؛ منم که شمس و التّینم به حکم نصّ أکمَلتُ لکم، علی امیرمؤمنینم فَلَقَ البحر به موسی کردم؛ روح را هدیه به عیسی کردم در کنار همه پیغمبرها، در میان همهی دورانها، همهجا بودم و غوغا کردم ناجی نوح، منم؛ هالک نمرود، منم آنکه با خلیل در بتکدهها بود، منم روح زلزال، منم؛ آیهی اکمال، منم روز محشر که رسد، صاحب غربال، منم در قیامت که همه حال خرابی دارند، بهخدا محوّل الحول و الأحوال، منم منم وجه خداوند تعالی؛ منم که نور من تابد بر عرش معلّیٰ منم علی؛ منم عالی أعلیٰ چه فخری به از این دارم که منم همسر زهرا به من روی نمایید که من، امّ کتابم پیمبر است شهر علم و من به شهر، بابم منم که خاک خلقت، خاک پای من است؛ که من ابوترابم روح یزدان، منم و به عرش، سکّان منم قصّهی خلقت را سلسلهجنبان منم و بِنا یُنزِّل الغیث یعنی مُنزِل باران منم یل دریا دلم و جامعم و کاملم و به بحر غم، ساحلم جان حسینم و عشق ابوفاضلم لذّت بهشت از یمن تماشای من است روزی دوعالم از دعای زهرای من است