معلومه از این‌جا که غوغا شده تو گودال

معلومه از این‌جا که غوغا شده تو گودال

[ جواد مقدم ]
معلومه از این‌جا که غوغا شده تو گودال
انگار که عمو داره جون میده زبونم لال

بالا میره شمشیرا بعدش رو نمی‌بینم
میرم طرف گودال تو خیمه نمی‌شینم 

باید هر جوریه برسم به عمو
تا که دستای شمر نرسیده به مو

برسم دیگه نشکنه حُرمتشو
پُره خون نکنه سر و صورتشو 

شمر نیزه نزن به جسم بی‌جون
موی سرشو نکن پریشون

از بس که زدی شکسته سینه‌ش
با پا بدنش رو برنگردون

 آه عمو آه عمو، آه عمو... 
****
حتی دیگه از نزدیک، اعضای تو پیدا نیست
نیزه رو تنت ریختن روی بدنت جا نیست

دستم رو سپر کردم کم‌تر بشه اندوهت
دست منو انداختن رو سینه‌ی مجروحت

به همین نفسای بُریده قسم
منو نیزه زدن که بُرید نفَسم

دَم آخرمه که می‌لرزه صدام
حالا تو بغلت می‌رسم به بابام 

سینه‌ت شده آخرین پناهم
جون میدم و می‌شه قتلگاهم

آه از غمِ غربت و یتیمی
آه می‌کِشم و می‌گیره آهم

 آه عمو آه عمو، آه عمو...
****
چند ساله که با حسرت تو فکرمه رؤیاشم
کاشکی یه مُحرّم هم مهمون بقیع باشم 

مهمون همون خاک و مهمون مزاری که
از شب تا سحرگاهش خاموشه و تاریکه

نه یه گریه و اشک، نه یه شمع و چراغ!
نه یه صحن و ضریح، نه حیاط و رواق!

بی‌قراره دلم، بی‌قرارِ بقیع
بوی روضه میاد تو مزار بقیع 

این روضه چیه حسن می‌دونه
تو کوچه چی شد تو راه خونه؟

هر شب توی خواب می‌گفت با گریه
آخ سیلی نزن به روی گونه

 آه ننه آه ننه، آه ننه...

نظرات