مصبیتاً ما اعظمها

مصبیتاً ما اعظمها

[ وحید شکری ]
مُصیبتاً ما اعظَمَها
پُر از علی‌اکبره دشت کربلا
چه‌جوری جمعت کنه بابا تو عبا؟
لبت جدا، وای چشمت جدا
سرت جدا، تموم اعضای پیکرت جدا

اِرباً اِربا، اِرباً اِربا
کاشکی جا نَمونه عضوی از تو این‌جا
تکّه تکّه، خونِت از عبا می‌ریزه چکّه چکّه
قطره قطره، گریه کردم واسه جسمت ذرّه ذرّه

وَلَدی علی... 

مُصیبتاً ما اعظَمَها
جلو چشام قاتل تو می‌زنه کف
نمی‌گذرم از ابنِ سَعدِ بی‌شرف
مو یه طرف، اَبرو یه طرف، پا یه طرف
هر بندی از این انگشتا یه طرف

پَرپَرِ من، پَرپَرِ من
دست و پا نزن علی‌اکبرِ من

ای جوونم، ای جوونم
نمی‌خوام که بعد تو زنده بمونم

مات و مبهوت، مات و مبهوت
موندم این نیزه چه‌طور رفته تو پهلوت؟
****
جوانان بنی‌هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید 

خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر درِ خیمه رسانم
****
بنا نبود که آفت به باغ ما بزنی
پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزنی

برخیز و رو به حرمله‌ی بدنظر نده
پنجاه سال زحمت ما را هدر نده

خیز و از جا آبرویم را بخر
عمّه را از بین نامحرم ببَر

نظرات