مثه پاییز زرد اومدم پُرِ غصّه و درد اومدم سائل پسر توام و درِ خونهی مرد اومدم مردِ مرداست پسرت مرهم درداست پسرت شفای امروز همه شافع فرداست پسرت پسرات یکی یکی رفتن و شهید شدن پیش چشم فاطمه همه روسفید شدن