مثل مادرم قبل تولدت دعای مرگ کردی برا خودت حالا که دهان مستجاب شده دنیا روی سر من خراب شده یه وقتهایی میگم الهی شکر که تموم کردی زندگیت رو عمه اگه بودی چجوری میگرفتیم تولد چهارسالگیت رو عمه خوب شد رفتی اگه بودی برات میگرفتند جشن تولدت رو بین بازار بجای کل کشیدن تو جشنت میکشیدن موهات رو بین انظار خوب شد رفتی نه پایی داشتی برای راه رفتن نه دندونی برای خندیدن واسه تولدت تموم شام میومدن برای رقصیدن با گریه با ناله میخونم برا تو کنار این چند تا عروسک تولد تولد تولدت که نه همه شهادتت مبارک شهادتت مبارک ای رقیه رقیه رقیه.... **** یادش بخیر روز های خوب زندگیت رو تولد سه سالگیت رو شبیه من رو میگرفتی ازم النگو میگرفتی بگو بخند داشتی موی بلند داشتی خیلی امید داشتی پیرهن سفید داشتی جشن تولد پیرهن سفید میخواد نه صورت کبود آره جشن تولد شادی میخواد ولی نه خندهی یهود گوشوارهای که عمو عباس داد انگشتری که علی اکبر داد چادر نمازی که رباب آورد اون روسری که عمه آخر داد کادو های تولدت رو بردند انگشتر زمردت رو بردند یادم نمیره که چهل تا منزل چجوری با لگد خودت رو بردند با گریه با ناله میخونم برا تو کنار این چند تا عروسک تولد تولد تولدت که نه همه شهادتت مبارک (ما که شب با تشکر زجر و سنان خوابیدیم صبحها با لگد حرمله بیدار شدیم)