روح الله بهمنی

ما کو مثلک الغریب

3375
35
ماکو ماکو ماکو مِثلُکَ الغریب
تشنه و گرسنه سر بریدتت، شمر نانجیبانه
آقای غریب خاکی شد صورت تو، خَدُّ التَریب

جاریه خونت، به لبِ جونت
انقدر زدن دیگه شکسته دندونت

پَرتو می‌زد، سرتو می‌زد
خنجرش نمی‌بُرید، خواهرتو می‌زد

پیچیده تو گودال، آه مادرت
وحشیانه لشکری تو قتلگاه، آه مادرت

پیچیده تو گودال، آهِ مادرت
وحشیانه لشکری تو قتلگاه، ریخته رو سرت
افتاده تو دست خولی و سَنان، موی دخترت

ناگهان می‌زد، بی‌امان می‌زد
این سنان بی‌حیا، چقدر سَنان می‌زد

بی‌حیا می‌زد، بی‌هوا می‌زد
کعبه نی به شونه‌های، عمه جان می‌زد

به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من

سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردن، دیر رسیدم من

همه منتظرن، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه

همونی که ازم، پدرم رو گرفت
با یه عده نانجیب دورِ حرم رو گرفت
اومدم فرار کنم، موی سرم رو گرفت

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش