ما را اگر برند به‌سویی کشان‌کشان

ما را اگر برند به‌سویی کشان‌کشان

[ حاج محمود کریمی ]
ما را اگر برند به‌سویی کشان‌کشان
در حشر، سر برآر و بگو: پیش من خوشند

تو از کی عاشقی؟ پرسش آیینه از من بود
خودش از گریه‌ام فهمید، مدّت‌هاست ‌مدّت‌هاست

مدّت‌هاست واله زلف پریشان توام
مدّت‌هاست کشته‌ی آن لب عطشان توام

مدّت‌هاست کشته از دیده‌ی گریان توام
مدّت‌هاست دیوانه‌ی آن لب خندان توام

مدّت‌هاست من بسته بر دام توام
مدّت‌هاست دل‌بسته‌ی نام توام

مدّت‌هاست در این غم جان‌کاه توام
مدّت‌هاست در خیمه و خرگاه توام

مدّت‌هاست در سایه‌ی مهتاب توام
مدّت‌هاست من مست می ناب توام

مست مستم؛ مست مستم؛ مست مست
مست صهبای الستم؛ مست مست

از خم توحید، مستی می‌کنم
با حسین، یکتاپرستی می‌کنم

بشنو از نی چون حکایت می‌کند
از جدایی‌ها شکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
از نفیرم، مرد و زن نالیده‌اند

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

یاعلی جان! مقتدای من تویی
انتها و ابتدای من، تویی

همین است و همین است و همین است
فقط حیدر، امیرالمؤمنین است

نظرات