لب بستم زهر چه جز گفتگوی تو

لب بستم زهر چه جز گفتگوی تو

[ مهدی رسولی ]
لب بسته‌ام ز هرچه به جز گفتگوی تو
دل شسته‌ام ز هرچه به جز نقشِ روی تو

دل را ز اضطراب به هر سمت که می‌کِشم
مانند قبله‌یاب بگردد به سوی تو

گر بگذری ز خاکم و گویی تو را که کشت؟
فریاد خیزد از کفنم: آرزوی تو

نظرات