قربان آن شهید که رمز حیاتِ ماست لب تشنه جان سپرد ولی چشمهی وفاست کاخ یزیدیان همه نابود شد ولی شکر خدا هنوز حسینیهها به پاست چیزی به جز حسین نخواهیم از حسین ماندن کنار او همهی خواهشِ گداست هر کس بهشت روضهی او قسمتش شود گر آرزوی دیدن جنّت کند خطاست در قبر نیز با دو مَلَک گریه میکنیم پایانِ کار نیست اَجَل، تازه ابتداست شوق زیارتش که ز دل کم نمیشود سرهای ما به زیر لحد رُو به کربلاست شأن نزول اشکِ غمش حوض کوثر است پس قطره قطره گریهی ما نزد مرتضیست هر طایفه به یک عملی شُهره میشود روز جزا معرِّف ما گریههای ماست زهرا صدای گریهی ما را که بشنود گوید صدای گریهی این قوم آشناست من در کنار تک تکشان گریه کردهام جنّت برای گریهکنان کمترین عطاست روضه به پا کنید، دلم تنگِ گریه است اینجا که آمدید حسینیهی خداست وقت زیارت است، سلامٌ عَلَی الحسین او را نظر کنید، سر از پیکرش جداست آری سرش جدا شد امّا نه از گلو این کشتهی غریب ذبیحاً بِاالقفاست پیراهنش برای شفاعت رسیده است اما هنوز پیکر او بِین بوریاست * * * * آه جانم بر لب آمد، لحظهای آهستهتر از خیامَت ناله سر زد: لحظهای آهستهتر ذکر مَهلاً مهلایت، لحظهای آهستهتر دل ز هجران تو گوید: لحظهای آهستهتر میرسد بوی جدایی، میروی تنها، مرو آخر ای خونِ خدایی، میروی تنها، مرو کاش میشد جای تو میرفت میدان خواهرت صبر کن کرده سفارش تا ببوسم حنجرت حرز زهرا مادرت یک بوسه از زیرِ گلو این گلوی خشک با انبوه خنجر رُو به روست نیزه میریزد سرت، محفوظ کن جان و تنت کهنه پیرُهن به تن کن جای این پیرهنت میروی امّا بدان جانِ مرا هم میبری زود داری از اهل حرم دل میبری