قد و بالای هر گلدسته امشب ریسه بندان است

قد و بالای هر گلدسته امشب ریسه بندان است

[ علی کبیری ]
قد و بالای هر گلدسته امشب ریسه بندان است
شبستان در شبستان هر طرف هرجا چراغان است 

طلوع آفتاب امروز از سمت خراسان است
تمام کائنات از جلوه‌ی او نورباران است 

طبیب آل‌عبا بر دردها میل شفا کردند
سلاطین سجده بر سلطان علی موسی‌الرضا کردند

ملک بیخود ز خود در عالم بالا به رقص آمد
ز موج گیسویش مواج شد دریا به رقص آمد

نه تنها هرچه پنهان بلکه هر پیدا به رقص آمد 
مناره از شعف جنبان شد و دنیا به رقص آمد 

از اینکه قبله باشد کعبه هم امشب مردد شد
به عشق قبله‌ی عالم کمی مایل به مشهد شد

در میخانه وا شد خمره خمره هی شراب آمد
اجابت شد دعا چون دعای مستجاب آمد

به سینه دست بگذارید چون عالیجناب آمد
بگو با آفتاب امشب دلیل آفتاب آمد 

دلیل آفتاب آمد طلوعی کرد و تابش کرد 
از این رو می‌توان خورشید را امشب پرستش کرد

ز عطر گیسوانش عالم هستی معطر شد 
زمین روشن شد از یک پرتواش عالم منور شد 

تمام حوض‌ها یک شعبه‌ای از حوض کوثر شد
شب میلاد آقازاده‌ی موسی ابن جعفر شد 

در رحمت گشوده هرچه حاجت را روا کردند
که بر باب الحوائج باب حاجت را عطا کردند 

شکوفا شد گل و پیغام از حق این‌چنین آمد
بیا موسی ابن جعفر یار بهجت آفرین آمد

خود حق الیقین آمد امام المسلمین آمد 
وکیلت در حیات و در مماتت جانشین آمد

بخوان شاه مدینه چهار قل سلطان طوست را
به مستی بوسه زن پیشانی شمس‌الشموست را

گل زهرا شکوفا گشته و عالم گلستان از
زمین و آسمان از مقدمش آیینه بندان است

هر آنچه هست امشب بر سر این سفره مهمان است
بزن نقاره زن زیرا که میلاد رضا جان است

جهان مجمر شده پس از جنان اسپند و عود آرید
سر تعظیم سوی حضرت سلطان فرود آمد

بیا نجمه بغل وا کن که این کهف الوراء باشد
بزن روی رضا را بوسه چون خالق رضا باشد

نماز شکر خوان و سجده کن زیرا بجا باشد
که این فرزند تو شاه سریر ارتضاء باشد

سلام و تهنیت بر مادر اینگونه فرزندی 
گوارای وجودت این کرامات خداوندی 

تبسم کن به عالم هدیه کن این شور بی حد را
پذیرا باش از عرش برین این رفت و آمد را

به مستی شانه کن این زلف مواج مجعد را
بغل کن عاشقانه عالم آل محمد را

دل خود را بزن بر موج گیسویی که پر چین است
که این خوابیده در گهواره سلطان سلاطین است

علی یعنی بهشتی با بهار و باغ و بارانش
علی یعنی زمین با عطر گل‌های فراوانش

علی یعنی تبسم‌های شرقی هزارانش
علی یعنی جهان در گوشه‌ای در خاک ایوانش

علی یعنی علی یعنی به قربانش به قربانش
علیٌ حُبُّهُ جُنَه قَسیم النار یعنی او

امامُ الاِنسِ وَ الجَنَّه هزاران بار یعنی او
وصی مصطفی تکرار در تکرار یعنی او

فقط شیر خدا کرار در کرار یعنی او
چه گویم شرح آنکه تا قیامت نیست پایانش

دوباره رو به ایوانت امین الله‌های ما
سلام‌الله‌های ما نگاه و آه‌های ما

به درهای حرم خورده گره گر راه‌های ما
سر سال است دور تو بگردند ماه‌های ما

خداوندا سلامش کن یک ایران است و سلطانش
هنوز عطر تو از شب‌های نیشابور می‌آید

هنوز از این ضریح نقره بار خوشه‌ی انگور می‌آید
هنوز از کعب جای زائرانت نور می‌آید

هنوز آن روستایی از مسیر دور می‌آید
دوباره پابرهنه ساده آمد پیش جانانش

شب جمعه حرم بودم کمی در پشت در خواندم
نشد در کربلا اما در اینجا از جگر خواندم

شنبدم مادرت رفته که از داغ پسر خواندم
دو خط از روضه‌ی اکبر کنارت مختصر خواندم

چه بد سرنیزه‌ها کرده پریشانش
فقط شمشیر می‌آمد فقط تکبیر می‌آمد

به بالا نیزه می‌رفت و به پایین تیر می‌آمد
به روی‌ ارباً اربایی صدایی پیر می‌آمد

خدایا عمه از خیمه اگر که دیر می‌آمد
پدر جان داده بود از غم همانجا...

نظرات