لالالالا، یه کم دیگه دووم بیار
119
3
- ذاکر: حاج عبدالله باقری
- سبک: زمینه
- موضوع: قاسم بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب هفتم محرم
- سال: 1402
لالالالا، یه کم دیگه دووم بیار
یه کم دیگه، دندون روی جیگر بزار
مَشکو یکی برده که برمیگرده زود
وقتی میرفت، فقط به فکر خیمه بود
نده با اشک، زندگیمو به باد، با آب میاد، اگه خدا بخواد
عمو رسید، کنار علقمه، صدای تکبیرش میاد
لالایی، عموش رفته آب بیاره...
در تب و تابی، چهجور لالایی بخونم یه کم بخوابی
تو مشک سقا هم دیگه، نمونده آبی
در تب و تابی
هنوز لبات یه مادرم، به من نگفته
چرا باید رو این لبا، ترک بیفته
ببخش که شیر ندادمت، چند روزه مادر
زبون نچرخون که لبات، میسوزه مادر
لالا لالایی ...
لگد زدن مادرم رو بد زدن
صدای در، دری که تو شعله سوخت
دری که یه میخو توی سینه دوخت
صدای جیغ، بین خاکستر و دود
کی میدونه چی رو دست فضه بود
لگد زدن، مادرم رو بد زدن
به جای هرکسی که نزد، زدن
بابا با اشک، داره فریاد میزنه
اون زنی که میزنید، زن منه
میشینه رو خاک، خدا خدا میگه
گاهی وقتا، درداشو به ما میگه
نیمه شب وقتی که از خواب میپره
دستاشو تکون میده، لالا میگه
مثلاً تو رو تاب میدم، مثلاً به تو آب میدم
مثلاً تو صدام کردی، من با خنده جواب میدم
مثلاً عمو برگشته، شدم آره خیالاتی
مثلاً همه جمعیمو، تو تو آغوش باباتی
یه مادر، وقتی لالایی نخونه
میمیره گوشهی خونه
علی، خواب میدیدم دووم آوردی
سه چهارتا دندون در آوردی
(همش زیر نیزه راه میرم، طفل بی شیرم
نیفتی رو خاکا، نیفتی رو خاکا
سر تو بشکسته، لبهات لختهی خون بسته)۲
علی لای لای...
یه کم دیگه، دندون روی جیگر بزار
مَشکو یکی برده که برمیگرده زود
وقتی میرفت، فقط به فکر خیمه بود
نده با اشک، زندگیمو به باد، با آب میاد، اگه خدا بخواد
عمو رسید، کنار علقمه، صدای تکبیرش میاد
لالایی، عموش رفته آب بیاره...
در تب و تابی، چهجور لالایی بخونم یه کم بخوابی
تو مشک سقا هم دیگه، نمونده آبی
در تب و تابی
هنوز لبات یه مادرم، به من نگفته
چرا باید رو این لبا، ترک بیفته
ببخش که شیر ندادمت، چند روزه مادر
زبون نچرخون که لبات، میسوزه مادر
لالا لالایی ...
لگد زدن مادرم رو بد زدن
صدای در، دری که تو شعله سوخت
دری که یه میخو توی سینه دوخت
صدای جیغ، بین خاکستر و دود
کی میدونه چی رو دست فضه بود
لگد زدن، مادرم رو بد زدن
به جای هرکسی که نزد، زدن
بابا با اشک، داره فریاد میزنه
اون زنی که میزنید، زن منه
میشینه رو خاک، خدا خدا میگه
گاهی وقتا، درداشو به ما میگه
نیمه شب وقتی که از خواب میپره
دستاشو تکون میده، لالا میگه
مثلاً تو رو تاب میدم، مثلاً به تو آب میدم
مثلاً تو صدام کردی، من با خنده جواب میدم
مثلاً عمو برگشته، شدم آره خیالاتی
مثلاً همه جمعیمو، تو تو آغوش باباتی
یه مادر، وقتی لالایی نخونه
میمیره گوشهی خونه
علی، خواب میدیدم دووم آوردی
سه چهارتا دندون در آوردی
(همش زیر نیزه راه میرم، طفل بی شیرم
نیفتی رو خاکا، نیفتی رو خاکا
سر تو بشکسته، لبهات لختهی خون بسته)۲
علی لای لای...
نظرات
نظری وجود ندارد !