غم ناموس

غم ناموس

[ حنیف طاهری ]
میریختم تو دل تنگم
 صبوری‌های هر روزو نگه داشتم توی قلبم
یه راز استخون سوزو یه دنیا غصه دارم که برا هفت پشتمون بسه
به اون نامرد میگفتم برو سیلی نزن بسه

تو خوابم فکر نمیکردم غم ناموس می‌بینم
یه دست از رو سرم رد شد یه عمر کابوس می‌بینم

آی دیدم گوشواره‌هاش افتاد
خدایا کاش می‌مردم
نمیدونی با چه حالی تا خونه مادرو بردم

نظرات