عمه جان حلالم کن

[ محمد رضا محمدی (تکیه نوکری مشهد مقدس) ]
عمه جان حلالم کن، اگه بی اجازه میرم
عمه جان عمو تنهاست، به خدا دارم میمیرم

مثه مادرت، که اون روزا، تنها رفت، پشت در 
شبیه خودت که تنهایی رفتی پیش اکبر 
تنهایی میرم به یاری آقایی که تنهاس
حجت خدا، بدون یار، مونده بین لشکر

می بینی امام مظلومم
افتاده روی زمین زخمی
من میرم خدانگهدارت
و الله لا افارق عمی

وَ الله لا افارق عمّی

*****

عمه جان خیالت جمع، میزنم به قلب دشمن
عمه جان حرم با تو، لشکر حرومی با من

مثه قاسمم، دوباره با، اهل شام می جنگم 
اگه بی سلاح دارم میرم، با دستام می جنگم
اگه اینجا نیس، بابام حسن، من هستم تا آخر
توی کربلا دارم به جای بابام می جنگم 

میدونم که به عمو جونم
این دشمن نمی‌کنه رحمی 
قلبم توی سینه میکوبه
وَ الله لا افارق عمّی

وَ الله لا افارق عمّی

******

عمه جان توی گودال، عمو افتاده با صورت 
عمه جان ببین دارن، میزنن به قصد قربت

زیر پای قوم جاهل، بی مذهب، افتاده
جیگرش داره می‌سوزه و، تشنه لب، افتاده
عمه جان ببین، حرومیا، دورش رو، پر کردن
انقده زدن، به پهلوهاش، از مرکب، افتاده

از جسم مطهرش میخواد
امروز هرکس ببره سهمی
باید که سپر بشم واسش
وَ الله لا افارق عمّی

وَ الله لا افارق عمّی

------------------------------------
انجمن ادبی تکیه نوکری

نظرات