گروه سرود احلی من العسل

عمار

8826
104
مگه می‌شه یک عمر یکجا نشست
ولی از جهاد از غم یار گفت
اگه ماها عمار بودیم چرا؟
بازم مقتدا این عمار گفت

بصیرت یه راهه فقط عشق نیست
تو تاریکی فتنه روشنگره

یه توشه‌ست تو زیر و بم‌های راه
بصیرت برای همه سنگره

می‌لرزونه ایثار و ایمان ما
بازم برد برج و باروی دشمنو

می‌سازیم باهر سختی و مشکلی
می‌سازیم ما آینده میهنو

یه روز پای صندوق یه روز توی جنگ
یه سرباز هرجا باشه حاضره

بصیرت یه نور هدایتگره
نمی‌ذاره که دل به ظلمت بره

ما از نسل عمارهستیم همه
مافرمان پذیریم بی حرف پیش

همون که نگاهش به فرمانده بود
نه یک گام عقب تر نه یک گام بیش

همون که توی فتنه بیدار بود
دلش قرص بود توی هر انتخاب

کسی که بصیرت باشه سنگرش
براش امر مولاس فصل الختام

چقدر خوبه انقدر عاشق باشی
که مهرت یه سرو تناور بشه

یه جور باشی که وقتی نیستی
دل رهبر از قصه مضطر بشه

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش