لحظهی جمع تو، یک جمع به من خندیدند با تن ریختهات در بر لشگر چه کنم؟ زنده زنده بدنت را همه کندند علی بیم دارم که بریده بشود سر چه کنم؟ ******* جشن علی کشتن بهپا کردند، آری از پا حسین افتاد با این زخم کاری ******* میخواستم باز ببوسم لبت ولی دیدم که تیر از دهنت در نیاوردم ******** با دو انگشتش میان حلق دنبال چه است خواست تا بیرون کشد یک تکه خنجر را نشد خُردههایی استخوان از سینه بالا میرود خواست تا خالی کند ارباب حنجر را نشد ******* برخیز و پنجاه سال زحمت ما را هدر نده این خیره سران خیره به زینب شدهاند ******** خیز و از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر
خوبببببببببببببببببببببب