ظهر عاشورا شد

ظهر عاشورا شد

[ حاج محمود کریمی ]
ظهر عاشورا شد
در سراشیبی تک و تنها شد

نیزه ای بالا رفت
 و چه دشوار میان دو سه نیزه جا شد

شمر از راه رسید
 اسمان تیره شده قائله ای بر پا شد

سینه‌اش سنگین شد 
چشم ارباب به یک خنجر تشنه وا شد

جسم را بر‌گرداند
 اولین ضربه که زد قامت زینب تا شد

بدنش میلرزید
 سر جدا بود که از سینه آقا پا شد

سر که شد قسمت شمر 
غارت خیمۀ او سهم حرامی‌ها شد

بوی مادر آمد
 همه دشت پر از ناله وا اُمّا شد

کفنت را بردند
 گرگ‌ها یوسف من پیروهنت را بردند

نیزه داران سپاه
 با سر نیزه تمام بدنت را بردند

***

نظرات