
صلّیٰ علی المظلوم من آبت ندادن رفتی از حال پیراهنت رو دستمه دستم گرفته بوی گودال شمر تنت رو پا که زد دیدم چه دردی روبهرومه آستینشو بالا که زد گفتم حسین کارش تمومه فریاد کشید سر منم داد کشید تیغشو جلّاد کشید آخ بمیرم دیر بُرید یه دل سیر بُرید تا من بشم پیر بُرید با دوازده تکبیر بُرید صلّیٰ علی العطشان من زخم لبت یادم میمونه نفس نمونده جان من زینب چجور روضه بخونه از دور با زخم تنت گفتم دیگه بیسر نمیشی هرچی بههم میچینمت از این مرتّبتر نمیشی بی سر شدی هر لحظه کمتر شدی اندازهی اصغر شدی آخ بمیرم غارت شدی هتک حُرمت شدی خیلی اذیت شدی تو سخت راحت شدی آخ بمیرم ***** (لااقل صیدتو رو به قبله کن شمر حوصله کن، شمر حوصله کن) (هی کند میبُره، لشکر کلافه شه) ****** بلند شو از سینهی عشقم خنجرو بردار از رو موهاش دلت نمیسوزه میبینی شماره افتاده نفسهاش تموم بکن کارشو دیگه برنگردونش پشت به آسمون حسینو نخوابونش بیشتر از این به زیر آفتاب نسوزونش ****** لای موهات پنجه انداخته و زینب دست به گیسو زد برای اینکه نریزن توی گودال به همه رو زد ****** یک زن تنها، اینهمه اوباش ابوفاضل بیا داداش به سمت خیمههاست هنوز چشماش ابوفاضل بیا داداش