صدای پای تو ضربان قلبم
435
3
- ذاکر: حسین سیب سرخی
- سبک: شور
- موضوع: امام حسین (ع)
- سال: 1383
صدای پای تو ضربان قلبم
نفس نفس ذکر تو بر روی لب
نوشته روی سردر سینه ی من:
گدای حسینم، فدای زینب
دلم سرگردونه، بازم بی سامونه
همه عالم میگن شدم دیوونه
دعای مادرت به حق نوکرت
منُ پا روضه ی تو می کشونه
با عشق تو سرافرازم، تو شاهی، به تو می نازم
تا وقتی که از تو دورم، تو قلبم حرم میسازم
چشام گریونه کربلا کربلا
برات میخونه کربلا کربلا
فدایت ای دلبر، تو شاه من نوکر
اسیر عشق تو شده قلب من
ببین روز و حالم، که بشکسته بالم
حرم آرزومه، دلم رو نشکن
دوباره بی تابم، به یاد اربابم
سرم رو میذارم رو خاک تربت
یه کاری کن آقا، برا قلب شیدا
بگو کی میرسه به من هم نوبت؟
در سینه غمت دارم من
از عشقت گرفتارم من
دام تو به دل آتش زد
یک عمره عزادارم من
یل عاشورا ای، مسیح زهرا ای، نگاهت درمان دل بیمارم
به یاد کربلا، حرم تو آقا، همه شب تا سحر ببین بیدارم
آقا خاک پات ام، یه عمره گدات ام
نزن دست ردت رو به روی سینهم
تویی خورشید من، همه امید من
بگو کی حرمت تو رو می بینم؟
غرقم در عنایات تو
بیتاب ملاقات تو
بد بودم، تو عبدم کردی
این هم از کرامات تو
کنار قتلگاه، ز دل می کشد آه، می آید آقای غریب مادر
بمیرم که عدو به پیش چشم او، به روی حنجرت کشیده خنجر
هراسان خواهرت، کنار پیکرت
به روی نیزه ها سر اطهرت
تمام هستت را عدو برده غارت
نه انگشتی مانده، نه انگشترت
رأس تو به روی نی ها
بی تو مانده زینب تنها
طفلت با دو چشم گریان
آواره میان صحراها
نفس نفس ذکر تو بر روی لب
نوشته روی سردر سینه ی من:
گدای حسینم، فدای زینب
دلم سرگردونه، بازم بی سامونه
همه عالم میگن شدم دیوونه
دعای مادرت به حق نوکرت
منُ پا روضه ی تو می کشونه
با عشق تو سرافرازم، تو شاهی، به تو می نازم
تا وقتی که از تو دورم، تو قلبم حرم میسازم
چشام گریونه کربلا کربلا
برات میخونه کربلا کربلا
فدایت ای دلبر، تو شاه من نوکر
اسیر عشق تو شده قلب من
ببین روز و حالم، که بشکسته بالم
حرم آرزومه، دلم رو نشکن
دوباره بی تابم، به یاد اربابم
سرم رو میذارم رو خاک تربت
یه کاری کن آقا، برا قلب شیدا
بگو کی میرسه به من هم نوبت؟
در سینه غمت دارم من
از عشقت گرفتارم من
دام تو به دل آتش زد
یک عمره عزادارم من
یل عاشورا ای، مسیح زهرا ای، نگاهت درمان دل بیمارم
به یاد کربلا، حرم تو آقا، همه شب تا سحر ببین بیدارم
آقا خاک پات ام، یه عمره گدات ام
نزن دست ردت رو به روی سینهم
تویی خورشید من، همه امید من
بگو کی حرمت تو رو می بینم؟
غرقم در عنایات تو
بیتاب ملاقات تو
بد بودم، تو عبدم کردی
این هم از کرامات تو
کنار قتلگاه، ز دل می کشد آه، می آید آقای غریب مادر
بمیرم که عدو به پیش چشم او، به روی حنجرت کشیده خنجر
هراسان خواهرت، کنار پیکرت
به روی نیزه ها سر اطهرت
تمام هستت را عدو برده غارت
نه انگشتی مانده، نه انگشترت
رأس تو به روی نی ها
بی تو مانده زینب تنها
طفلت با دو چشم گریان
آواره میان صحراها
نظرات
نظری وجود ندارد !