نفسم در شماره افتاده رنگ و رویم پریده است علی سرِ من را بگیر بر زانوت وقتِ رفتن رسیده است علی گرچه زود و سریع طی شد و رفت چقدر روزگار سخت گذشت همه سالهای تبلیغم به منِ بیقرار سخت گذشت دل من را همیشه توهینِ بیحیاها شکست یادت هست سنگباران کودکانِ لجوج سر من را شکست یادت هست در اُحُد که غریب ماندم من بغض کفار داشت وا میشد یک تنه جوشنم شدی تو علی تو نبودی سرم جدا میشد اثر آفتاب شِعب این بود در سرم شعلههای تب مانده به کف پای من ازآنموقع خارهای اَبولَهَب مانده چه کنم وقت رفتن آمده است دل ندارم که روضهخوان باشم کاش میشد زمانِ حمله به در زنده باشم کنارتان باشم ظاهرا مومن و مسلمانند با تو و فاطمه بدند علی صبر کن صبر کن برای خدا همسرت را اگر زدند علی صبر کن آن زمان که با سیلی قصد دارند بر رویش بزنند یا که در پیش دستِ بستهی تو با قلافی به بازوریش بزنند تازه این اول مصیبتهاست کزبلای حسین نزدیک است مثل زهرا قرارِ سوختنِ بچههای حسین نزدیک است ***** کاش بدی رو شروع نکنن کینههاشونو رو نکنن میخ سرخ شده رو با لگد توی سینه فرو نکنن کاش آتیشی جور نکنن جنگ و با آیهی نور نکنن در که رو سر زهرا شکست از رو در عبور نکنن جای قلب تو سینشون انگاری سنگه مرد اگه مرد باشه با زن نمیجنگه دخترم پای علی کوتاه بیا نیست جای بار شیشه زیر دست و پا نیست کاشکی خون به جگر نیارن از مغیره خبر نیارن زهرامو نزنن با غلاف دادِ حیدرو در نیارن خوبیات میمونه بیجواب فکرشم میده منو عذاب کاش جلوی چشای حسنت حیدرو نکشن با طناب کاش مدینه مردمش نباشن اونجا کمکم نمیکنن نیان تماشا از خونه تا کوچه رو خاک ردّ خونه کار فضه سخته پشتِ درِ خونه یه وقت نذارین گلی پر پر بشه بی حرمتیها دَمِ این در بشه حسین و مِنّی و اَنا مِن حسین یه وقت نذارید کسی بی سر بشه یه وقت نذارین کمرش تا بشه میون آتیش تک و تنها بشه از اون گذشته نکنه کربلا رقیمونم مث زهرا بشه یه وقت نذارین که جگر سوخته شه با آتیش زهر، دلش افروخته شه یه وقت نذارین کنار قبر من کفن با تابوت به تنش دوخته شه میگیرم امروز بوسه از حنجرت خدا کنه زود بِبُره خنجرش یه وقت نذارید که با چکمه بیاد برن رو سینش جلوی خواهرش