شلوغه قتلگاهت چیزی نمونده دیگه از سپاهت چی بود مگه گناهت ریخته بهم صورت مثل ماهت آخ چیکار کردن جای بوسههای مادرو نکِشین کندی خنجرو شمر حیا کن تو رو قرآن روی سینهاش دیگه راه نرو آخ چیکار کردن آهِ مظلومِ تو رو حسین جسمِ معصومِ تو رو داره شمر میکَنه با دست رگِ حلقوم تو رو آه نکش یک نفر جواب نمیده آب نخواه هیشکی بهت آب نمیده چشم تو سوی خیمه تو خطر افتاد آبروی خیمه از های و هوی خیمه معلومه رفته یکی توی خیمه آخ بمیرم من در آورد اشک رقیه رو وای الان میکُشه بچه رو داره میدوه رو خارا یکی داد میزنه در نرو آخ بمیرم من دستشو گذاشته رو گوشاش می گه گوشامو نکش یواش جوری سیلی زدتش که مونده جای دوتا پنجههاش گوشهی گودالی، زخمی و بیحالی روی خاک صحرا بیجونی تو تیر و سنگ و نیزه بارونی لبتشنه بودی و دشمن خیره توی دستای شمر موهات درگیره چشم تو سوی خیمه تو خطر افتاد آبروی خیمه از های و هوی خیمه معلومه رفته یکی توی خیمه آخ بمیرم من در آورد اشک رقیه رو وای الان میکُشه بچه رو داره میدوه رو خارا یکی داد میزنه در نرو آخ بمیرم من دستشو گذاشته رو گوشاش می گه گوشامو نکش یواش جوری سیلی زدتش که مونده جای دوتا پنجههاش من حالم خرابه، خراب بشه خرابه روزاشم شبیه شباش پر از عذابه غلاف نخورده بازوم این اثر طنابه تاره چشمام زخمه پاهام حرفی بزن قهری باهام دیدی عمه اومد بابام صدام گرفته پدرم برگشته دعام گرفته دل عمه خیلی برام گرفته نفسم بین نالههام گرفته من نه بازار میام، نه عروسک میخوام عمه مهمون رسید من همون روسریو میخوام که بابا خریده بیصدا بگم صورتم شکسته خوب نمیتونم بابا بگم از کجا بگم از شبی که نفسم نمیومد بالا بگم اون همه نیزهدار که نرفتن کنار تاره چشمای من از کدوم کوچه سرت رو بردن ای وای راستی گم شدم دنبال سرت بودم بازیچهی مردم شدم بیهوا زدن من تو رو صدا زدم اونا زجرو صدا زدن یکی تَهِ گودال لباستو پرت کرد شلوغیِ خیمه حواستو پرت کرد عذاب کردنت، منعِ آب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت به خون گلوت خَضاب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت نفس بکش حتی برای چند لحظه بودن تو واسم آرامش محضه قرارم حسین، گریهدارم حسین نیزهشکستهها رو درمیارم حسین سیاه شد همه روزگارم حسین نیزهشکستهها رو درمیارم حسین