شب قدر شب یلدا

شب قدر شب یلدا

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
شب قدره شب یلدا، شب بی‌قراری من
شبیه دست بتوله بال این قناری من
شب گریه، شب آهه، مهر در دامن ماهه
میگه غساله به عمه؛ بدنش چرا سیاهه
شب بی‌ستاره‌ی من، شب آخر رقیه
بالش خاک خرابه‌ است به زیر سر رقیه 
شب یاس و شب لاله، شب گریه‌ی زلاله
شب تشییع کبوتر، شب دفن یک سه ساله
شب بخت واژگونه، شب لیلای جنونه
یه لباس پاره‌پاره پر لکه‌های خونه
شب ماه بی نقابه، شب خورشید خرابه
آب غسل این فرشته، اشک زینب و ربابه
شب بیچارگی من، شب بی تغزل من
تو بهشت برای اصغر لالایی بخون گل من
شب تلخ خسته بالی، تا داره تا صبح بنالی 
کشته شد گلم ز دست طعنه‌های این اهالی
شب بی سحر، شب غم، میگیره دل از غروبش
حیفه که وقت دفن گل نیومد عموی خوبش
حسین، حسین، حسین، حسین

نظرات