شب تاره بی قراره دلی که چاره نداره

شب تاره بی قراره دلی که چاره نداره

[ حاج محمود کریمی ]
شبِ تاره، بی‌قراره دلی که چاره نداره
نفسم مونده تو سینه چشمِ من به راهِ یاره
شبِ تاره

مثلِ اَبرِ بارون می‌بارم جونَمو نِگَه می‌دارم
تا بیاد داداش حسینم سرمو رو پاش بذارم

افتاده لَرزه به دستم رو همه چشامو بستم
تا حسین بیاد بگیره بوسه از سَرِ شِکَستم

دلِ پُرخون، چشمِ گریوندلِ من بی‌سَر و سامون
خواهرت خوشی ندیده از شبِ شام غریبون
شبِ تاره

تو بهشت، با حالِ مُضطَر همه‌ی آلِ پِیَمبَر
به راهه چشمِ رقیه کنارِ علیِ‌اصغر

نَفَس‌ها مونده تو سینه شرطِ انتظار همینه
علی از نجف رسیده  مادر اومد از مدینه

با برادر، شَهِ بی‌سر اومده با چشمای تَر
به روی سینه گرفته سرِ نازنینِ خواهر، با برادر

چرا دل آروم بگیره داداشم یادم نمی‌ره
شبی که دیدم سه ساله سَرِتو بغل می‌گیره

بارِ غُصّه رو کشیدم رُخ مادرو ندیدم
یه شبی کُنجِ خرابه صورتِ نیلی رو دیدم

دلم از غَم، شده پاره گُلِ تو کَفَن نداره
چقدر ناله زدم من سه ساله زدن نداره
شب تاره

نظرات

سلام عالی است