شب بود و میرفتند مادر را بشویند با اشکها جان پیمبر را بشویند شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند با این که باید ابتدا، سر را بشویند تطهیر میشد آب در واقع چرا که با آب بی معنیست کوثر را بشویند باران ضرر دارد برای یاسِ سالم اینها چگونه یاس پرپر را بشویند گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند فردا چگونه پهلوی در را بشویند بعد از عبور آب و دست از سمتِ بازو جای تو جا دارد که حیدر را بشویند شاعر: مهدی رحیمی ********