
سوگلی ارباب، قبلهی حاجاته رقیه خانومه عمّهی ساداته بغل بابا اومده عسل بابا اومده همیشه میخونه حسین که نازنینم الهی تو رو تو لباس عروس ببینم سیّدتی یا رقیه... **** رو دستای زینب با خنده میخوابه دخترِ کوچیکِ خونهی ارباب اومده یه غنچهی یاس اومده لیلیِ عباس اومده میخونه یه روزی نبینمت میمیرم عزیزم یه عمو بگو تا جون بگیرم سیّدتی یا رقیه... **** خوش به حال اون که نوکر باباشه کربوبلای ما گیرِ یه امضاشه گرفتارا صداش کنید حاجتدارا صداش کنید بهخدا امید دلهای ناامیده نام اون به درای بسته شاهکلیده سیّدتی یا رقیه...