دور محمل چه شلوغ است مکافات شده قافله وارد دروازهی ساعات شده سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند بین هر کوچهای از آل علی بد گفتند وسط این همه خنده شرر آهم هست دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست این جماعت که همه راهزن و دزد رهند زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند سورهی ناس بخوانید که شر کم بشود چشمها خیره نماند سرشان خم بشود ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم معجرم را به سر یک زن شامی دیدم از سر نیزه ببین رد کبودیها را لال کن جان اباالفضل یهودیها را مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم سرت از نیزه میافتاد، بغل میکردم طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود بیادبتر ز همه دوروبرم حرمله بود نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین دوست داری که بگوییم کجاییم حسین وسط این همه روضه فقط این غم کم بود آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود