سلام سری که از سفر رسیده خوش اومدی چرا رگات بریده چه زود دوتایی پیر شدیم بابایی موهای من مثه موهات سفیده پیش خودم گفتم گناه نداری؟ شاید خبر از حال ما نداری فهمیدم حالا که با سر رسیدی میخوای بیای ولی تو پا نداری در گوشت میگم آروم اَبَا المظلوم، اَبَا المظلوم یه جوری میزدن من رو مثه زهرا شکست پهلوم غصهات ازم اَمون گرفته بابا روی لباتو خون گرفته بابا راستی بگو کجاها رفتی داخل سر تو بوی نون گرفته بابا برات بگم یه شب توی بیابون انداخت منو از ناقه نامسلمون من از همون شب که پرم شکسته با هر قدم انگار دارم میدم جون تصور کن تک و تنها خودت باشی تو صحرا تصور کن که زجر اومد بدون حرف زدن با پا * * * * طفلی که در دستان بیتابش عصا دارد شاید که قدّش رو به پایین اِنحنا دارد از آن جراحات عمیق بین پهلویش ما که نمیدانیم حقیقت چندتا دارد آرامتر، آرامتر لمسش نما آخر در پهلویش دو دندهی از هم جدا دارد مقتل نوشته دستِکم صدبار سیلی خورد متن ابی مِخنَف مگر در خود خطا دارد طفلی که پایش در بیابانها ورم کرده در هر قدم از خون پایش ردّ پا دارد * * * * یکی فریاد میزد غارتش کنید خواهرش داد میزد راحتش کنید * * * * دست به معجرم نزن، منو بزن چادرم رو بر ندار، منو بزن عمه رو نگاه نکن، منو بزن گریههامو در نیار، منو بزن فاطمه بودم و قنفذ به سراغم آمد آنقدر تند دویدم ... فهمیدهام در این دشت معنای سیریام را از ضربه دست خوردم دندان شیریام را * * * * حالمو ببین، کبودیهای بالمو ببین خونم خاکه اقبالمو ببین بابایی دستمو ببین، پای زخمی و خستمو ببین سری که از درد بستمو ببین بابایی یه کاری واسه چشام کن چشاتو وا کن نگام کن از اون رگهای بریده یه بار دیگه صدام کن من بیتو یعنی لباس پاره گوشای بیگوشواره، یعنی یتیمی من بیتو یعنی چشای کمسو سر بدون گیسو ... میون خیمهها، یکی میزد صدا آه به زیر دست و پا و چکمهها آه عمو سوختم ... کسی آب نریخت رو سرم سوختم مثه فاطمه ... شراب میخوره، رو به روی ... * * * * وقتی که اومدی گفتم تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه، چه وقت گریه کردن بود ببخش حرفهای تعریفیام دیگه حرفهای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی اما برای دخترت زشته * * * * بهم بر خورده هیمیگن تو بازی نیستی تو بابات مُرده بهم بر خورده بهم بر خورده دختر شامی لباس کهنهاش و برام آورده بهم بر خورده بهم بر خورده این موهای سوختهی رو سرم آبرومو برده حسین ... * * * * نبین الان گرسنمه عالم روزیخورمه دختر شامی من ملک مراقب چادرمه نبین توی خرابههام آسمونا جای منه من دختر شاهمو دنیا واسه بابای منه