سلام‌الله علی القاسم و احلی مِن عسل قاسم

سلام‌الله علی القاسم و احلی مِن عسل قاسم

[ مسعود پیرایش ]
سلام‌الله علی القاسم و احلی مِن عسل قاسم
علی عینی علی رأسی اَلا یا ایّها القاسم

شد برون از خیمه همچون ماه
بوسه زد بر دست ثارالله
تا شود راهیِ قربانگاه

بسکه دارد روی زیبایش نمک 
بسته آقا بر رُخش تحت الحَنَک
می‌کند حتی به پای او قیام 
ابر و باد و ماه و خورشید و فَلک

قاسم ابن المجتبی مولا مدد...
****
خلیلِ بُت‌شکن اومد، به رزم تن‌به‌تن اومد
نگو قاسم نگو قاسم، حسن ابن الحسن اومد
 
تازه دامادِ بنی‌هاشم 
سمت میدان می‌شود عازم
قال انا بن الحسن قاسم

بعدِ بسم‌الله الرحمن الرحیم 
زد به لشکر مرحبا ابن الکریم
کربلا گشته تکرار جمل 
مرحبا ای نور احلی من عسل

قاسم ابن المجتبی مولا مدد...
****
نه خُود و نه سپر دارد حسن‌زاده‌اس جگر دارد
عدو را زد به یک ضربه که این ارث از پدر دارد
 
آیه‌های حق شده نازل 
بهرِ قوم و لشکر باطل
جان به شاگرد ابوفاضل

رزم قاسم حاوی این مطلب است
گوییا جنگ علی با مرحب است
ماهِ خیمه روبه‌روی ازرق است
جلوه‌ای از یک قمر در عقرب است

قاسم ابن المجتبی مولا مدد...

نظرات