حاج محمدرضا طاهری

سقای کودکانم بر لب رسیده جانم

112004
844
جان اخا نباشد، بر این لبم جوابی
در مشک خالی من، نمانده قطره آبی

سقای کودکانم، بر لب رسیده جانم...

حسین حسین حسین

اگر که تشنه کامم، از باده‌ی تو مستم
چه غم اگر جدا شد، در پای تو دو دستم

حسین حسین حسین

بیا مرا کمک کن، ای آشنای دردم
تا دور مادر تو، پروانه سان بگردم

جا دارد از خجالت، سقا اگر بمیرد
از دست خالی من، حسین بوسه بگیرد

از علقمه می‌آید، بوی غم و جدایی
سقا به خون نشسته، ام البنین کجایی؟

سقای کودکانم، بر لب رسیده جانم...

بی تو میمیرم حسین حسین حسین

این دست‌ها با عطر باران پا گرفتند
از روز اول، وسعت دریا گرفتند

ای ماه من، بالا نمی‌گیری سرت را
باز آسمانی‌ها سراغت را گرفتند

با جذر و مد اشک‌ها صدها فرشته
در جانماز هر شبت احیا گرفتند

زنده نمی‌ماند امیدم، یار بی دست
آخر تو را در علقمه، تنها گرفتند

من انتسار لحظه‌ی بی یاوری‌ام
یعنی تو را از من، تو را از ما گرفتند

با رفتن تو تشنگی از یادها رفت
حالا همه مرثیه‌ی سقا گرفتند

روز عذای دست‌های تشنه‌ات را
یک عمر مثل روز طاسوعا گرفتند

این زخم‌ها، این دست و این فرق شکسته
بوی بهشت چادر زهرا گرفتند

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش