سر تو نقشِ فلک، نقشِ بیابون بدنت کشته ما رو بوی آب، قربونِ زخم دهنت بهتره باد بِوَزه فقط به قصد تن تو بهتر از خاک مگه هست تا بشه پیراهن تو عالمو بیقرار کنم خیمههاتو چی کار کنم خودم پناهِ عالمم کدوم طرف فرار کنم کشتهی کربلا حسین خستهی نیزهها حسین نمیشد حداقل طبق شَریعت بُکشن مگه میشه کسی رو این همه ساعت بکشن بهتره پا نکشی این همه غوغا نکنی اگه میخواهی پامو به مَقتل خون وا نکنی وقت جدا شدن که نیست رفتی و دست من که نیست اشاره میکنی نیا قتلگاه جای زن که نیست کشتهی کربلا حسین خستهی نیزهها حسین من نذاشتم که بره زحمتای پدر هدر تاری از موی منو حتی ببینه یه نفر کو اباالفضل که بیاد دردمو درمون بکنه بره از خیمهی من خولی رو بیرون بکنه از این معرکه دست بکش نکُش منو نفس بکش فقط یه دادِ غیرتی سر شمر و شَبَث بِکش کشتهی کربلا حسین خستهی نیزهها حسین