مهدی رسولی

سری برشانه‌ی هم می گذاریم

28083
100
سری برشانه‌ی هم می‌گذاریم
دل خود را به غم‌ها می‌سپاریم

من و باران از امشب قصد داریم
ببار ای باران، ببار

شب آخر چه رازی داشت باران
هوای سر فرازی داشت باران

نگاهش را گرفت از ماه
با ماه، وداع جان گدازی داشت باران

حسین

چه یک دست و مرتب بود باران
دلی از غم لبا‌ لب بود باران

رها، یک ریز، با احساس
انگار دو قطره اشک زینب بود باران

اگرچه زخم بی‌اندازه دارد
سری بر نی بلند آوازه دارد

دل هر قطره‌ی باران از امشب
برایم حرف‌های تازه دارد

چه حال پر ملالی داره زینب
اگه دستای خالی داره زینب

می‌ره خیمه به خیمه تا بدونن
برا فرداش چه حالی داره زینب

میون این خزونِ عشق و مردی
یکی داره می‌ره به خیمه گردی

داره میاد به گوشش از ربابش
چرا مادر چرا باز گریه کردی
~~~~~~
توی خیمه‌اش ببین دلگیره قاسمه
زبون می‌گیره فردا می‌ره قاسم

اگه تو کوچه با بابام نبودم
تقاصِ کوچه رو می‌گیره قاسم

مبادا زیرِ دست و پا بمونی
مبادا زنده بی‌بابا بمونی

داره قاسم به عبدالله می‌گه
اگه رفتم مبادا جابمونی

یکی داره تو تنهایی می‌خونه
یه دختر داره بابایی می‌خونه

موهاشو عمّه می‌بافه دوباره
براش با اشک لالایی می‌خونه

بابا نبودی ببینی که موی سرم سوخت

بخواب مادر بخواب با خوندن من
بخواب جونِ عمو رو دامنِ من

نزن اینقد زبونت رو رولبهات
نکِش ناخنت و رو گردنِ من
~~~~~~
نمیدونم چرا دلم آشوبه
دل نگرون حال بچه‌هاتم

فکر نکنی که زینبت بریده
تا آخر دنیا داداش باهاتم

نمیدونم چرا دلم گرفته
بیا با هم یه ذره صحبت کنیم

به یاد روزای خوب مدینه
با هم دیگه امشب و خلوت کنیم

یادت میاد بابا میون حجره
با اسما مادرمو غسل که می‌داد

یادمه شرط ازدواجم بودی
گفتم محاله از حسین جدا شم

حتی اگه یه روز بیاد که با تو
مجبور بشم راهی کربلا شم

قرار نبود تنهایی جایی بری
قرار نبود که من تنها بمونم

تو روی نیزه‌ها سفر کنی و
منم با این نا‌محرما جا بمونم

اینقده حرف گودالو پیش نکش
اینقده روضه توی گوشم نخون

یه دل سیر می‌خوام تو رو ببینم
یه شب دیگه کنار زینب بمون

از این به بعد خواب به چشم نمیاد
از این به بعد با غصه‌ها مأنوسم

نیتم اینه امشبو حسین جان
زیر گلوتو هی تا صبح ببوسم

حسین از تن زیر نیزه‌ها که گفتی
میدونی که با دل من چه کردی

چرا داری گوشه، کنار خیمه
دنبال کهنه پیراهن می‌گردی

دلت میاد فردا کنار گودال
حرمله به چشم ترم بخنده

دلت میاد ببینی از روی نی
دستمو خولی با طناب می‌بنده

قول میدم حسین چادرمو دور کمر می‌بندم
خودم دفاع از حرمت می‌کنم

غصه نخور هر کی بیاد این طرف
با ذوالفقار پاشو قلم می‌کنم

نفرین به هر چی کوفه و کوفیه
از هر چی بی‌وفاییه دلخورم

افتاده به دلم داداش که فردا
شبیه مادرم لگد می‌خورم

حسین ای تشنه لب
حسین، حسین، حسین

ای بی کفن
حسین، حسین، حسین

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش