سر آغاز دفتر به موسی بن جعفر هم اول هم آخر به موسی بن جعفر سلام خدا و سلام ملائک سلام پیمبر به موسی بن جعفر نیازم به دنیا به باب الحوائج نیازم به محشر به موسی بن جعفر نیازم مکرر، نیازم مکرر نیازم مکرر به موسی بن جعفر نیازی به ناز طبیبان نداریم که داریم باور به موسی بن جعفر کنار ضریحش سریع الرضا را قسم داده نوکر به موسی بن جعفر برای گدایانِ این خانواده خدا داده دختر به موسی بن جعفر کریمه سفرهی نان را به دست تو دادند تمام روزیمان را به دست تو دادند قلمرو تو خلاصه نمیشود در قم همه زمین و زمان را به دست تو دادند نجات مردم قم دست میرزای قمیست نجات کل جهان را به دست تو دادند به شوق گرمی دستانت آمدم این سو به جان ضامن آهو ردم نکن بانو رفیق بیا سفرهی عرضِ حاجت بینداز بگو مثل مادر به موسی بن جعفر مادر پدرهامان همین که کم میآوردند یک سفرهی موسی بن جعفر نذر میکردند عصر سهشنبه خانهی ما روبهراه میشد یک سفره میافتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیلهای سفره هم مشکلگشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیرِ سفرهی موسی بن جعفر بود آن که توسل یاد چشمم داد مادر بود آن که میان روضه میزد داد مادر بود یک هفته بعد از سفره میافتاد مادر بود گریه کنِ زندانیِ بغداد مادر بود یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر...