
سختترین ماتم و غم مرگ اولاده بچّهم جون داده شنیدم بی دست از رُو مَرکب افتاده بچّهم جون داده غرقِ اشک و احساسم با داس چیده شد یاسم تا دیدن نداره دست ریختن سر عبّاسم واویلا واویلا ای آه و واویلا... ***** نبودم کربلا ببوسم دستاشو قدّ و بالاشو قطعه قطعه کرده دشمن سر تا پاشو قدّ و بالاشو دنیام سرد و تاریکه مرگم دیگه نزدیکه دادن خبر از عبّاس قبرش خیلی کوچیکه واویلا واویلا آه و واویلا... ***** آسمون گریه کن که من قمر ندارم پسر ندارم شمع و پروانه داشتم دیگر ندارم پسر ندارم رفتن لالههای من پرپر شد گلای من کاش جای چشم عبّاس میبست تیر چشای من واویلا واویلا آه و واویلا... ***** گواهی میدهد آن قبر کوچک که مردی را خجالت آب کرده ... قبر تو کوچک است، گناه رباب چیست؟! ... اَلا مادر به قربون جمالت رخِ چون بدر و ابروی هلالت شنیدم کام عطشان جان سپردی گل امّالبنین شیرم حلالت شنیدم شمر را بیچاره کردی اماننامه گرفتی پاره کردی