روی نی موی تو در خواب رها افتاده در فضا رایحه ای روح فزا افتاده سر تو می رود و پیكر تو می ماند از هم آیات وجود تو جدا افتاده آتش آن نیست كه در خانه پروانه زدند آتش آن است كه در خیمه ی ما افتاده دم گودال دلم ریخت كه انگشتر كو حق بده خواهرت این گونه ز پا افتاده عاقبت دید رباب آنچه نباید می دید آنقدر زار زده تا ز صدا افتاده