روی لبهام پر از سکوت

روی لبهام پر از سکوت

[ سیدرضا نریمانی ]
روی لب هام پرازسکوت توی سینم پراز درده 
ابره چشم های غمگینم باز بارون هوس کرده 

حال وروزم رو نمیدونن 
حال وروزم رونمیفهمن 

چقدر سریع رد میشن عقربه هایی که بی رحمن 
باتو خندیدم ، باتو گریه کردم باتو شاد شدم 
بی تو ناراحت ،باتو بچه بودم 
باتو پیر شدم ، میگذره عمرم باتو هر ساعت باتو زنده هستم 
انشاءالله باتو میمیرم 

باخیال راحت وقتی که هیچکس نمونده واسم بمیرم واست
ای معرفت تمام ای ارباب بامرام 
ای بامعرفت سلام ای با معرفت سلام 
رفتمو دور شدم از تو آروم آروم گمت کردم 
تو دعا کن برای من که به سمت تو برگردم 

بی تو آشفته ی آشفتم حال و روزم رو تماشا کن 
به من اصلا امیدی نیست تو بگردو منو پیدا کن 

خوش به اقبال اون نسیمی که داره میچرخه 
دوره گنبد تو من الان باید تو حرم باشم 

جای من جای من خالی توی مرقد تو 
کربلای تو آرزوی من کربلای تو 

ای معرفت تمام ای ارباب بامرام 
ای از من به تو سلام 
****

نظرات