تا کِی تو را سراغ بگیرم از این و آن؟

تا کِی تو را سراغ بگیرم از این و آن؟

[ حاج سعید حدادیان ]
تا کِی تو را سراغ بگیرم از این و آن؟ 
عَجِّل عَلی ظُهورِکَ یا صاحبَ الزّمان 

ما را از غفلتی که بلایی عظیم شد
ما را به خود بیاور و ما را به خود رسان

ادرکنی ای حیاتِ من، السّاعَه، العَجَل
ای کشتی نجاتِ من، الغُوث، الاَمان

یا صاحبَ الزّمان ... 

راهی اگر به سوی تو دارم نشان بده
ای آرزوی خِیل شهیدانِ بی‌نشان

ای وارث نواحی بی‌انتهای عرش
ای دلشکستگانِ مدام تو عاشقان

خونِ حسین در همه جا منتشر شده
برگرد و این صحیفه‌ی بشکوه را بخوان

تقدیر ناگزیر زمین را رقم بزن
با خونِ اصغرش که فشانده به آسمان

می‌خواند از خرابه تو را دختری هنوز
عَجِّل عَلی ظُهورِکَ یا صاحبَ الزّمان 

امروز روز بیرق سردار کربلاست
سردار های ما همه دارند از او نشان

یک سلسله دو دست و سر و چشم داده‌اند
یک قافله به راه اباالفضل داده جان

روز سلام بر لب عطشان ساقی است
روز سلامی است که گردیده جاودان

امروز روز حاجیِ در خون تپیده است
قربانیِ حسین شدن بود حجِّشان
* * * *
الهی خواهرت زینب بمیرد 
نباشد بعد تو ماتم بگیرد

میان آب دریا سوختم من
چو قرص آفتاب افروختم من 

دو چشمم چون به موج آب افتاد
نگه بر عکس اصغر دوختم من 

ز هست خویشتن یک سر گذشتم 
بُوَد این بیت کلِّ سرگذشتم 

کند تا یوسف زهرا قبولم
ز جان و چشم و دست و سر گذشتم

شدم از پای تا سر درد ای اسب
کِشَم از سینه آهِ سرد ای اسب

سکینه ایستاده، چشم به راهه
ز راه خیمه‌ها برگرد ای اسب 

غم از بهر مبارک بادم اومد 
ز هر بی‌دادگر بی‌دادم اومد 

به دستم ضربت شمشیر تا خورد
غلافِ تیغِ قنفذ یادم اومد 
* * * *
دریغا حُرمت ما را شکستند
دل یاسین و طاها را شکستند

همین‌هایی که دستم را بریدند
چرا بازوی زهرا را شکستند؟

ز دشمن‌ها شماتت‌ها شنفتم 
چه گل‌هایی که زیر خار خفتند 

میان موج دشمن گیر کردم 
کتک خوردند و یا عبّاس گفتند

مرا از کودکی خونِ جگر بود
هوای ترک دست و ترک سر بود 

اگر بودم کنار بیت زهرا
برای فاطمه دستم سپر بود 

چنان زد فرق نشکافت، خُورد شد
ریزه‌های استخونِ جمجمه پرت شد
* * * *
چون اختران مهر ز هر سو به نیزه شد
دانی چگونه آن سر مَه‌رُو به نیزه شد؟

از بس شکافِ زخمِ عمودش عمیق بود
تنها سری بُوَد که ز پهلو به نیزه شد

نظرات