غریبان همه منتظر تا بیایی

غریبان همه منتظر تا بیایی

[ حاج جواد حیدری ]
ای جانِ جهان، جهانِ جان! ادرکنی
قیّوم زمین و آسمان! ادرکنی
احیاگر صد دم مسیحا! الغوث
یا حضرت صاحب الزّمان! ادرکنی
...
غریبان همه منتظر تا بیایی
کجایی کجایی کجایی کجایی؟

در این لحظه‌های غریبی عزیزم!
کجایی؟، نجف رفته یا کربلایی؟

ز احوال ما گر بپرسی، بگویم
نمانده‌ست نایی، نمانده صدایی

تو می‌دانی آقا، تو می‌بینی آقا
چه کرده‌ست با روزگارم جدایی

در این برهه از عمر بر باد رفته
ندارم بجز دست‌های گدایی

حلالم کن! اصلاً به دردت نخوردم
خطاکارم، از من ندیدی وفایی

چه بسیار لب‌ها که بردند نامت
ولی از لب تو نیامد ندایی

اثر نیست در هر کلامی مگر که
ز دست شکسته برآید دعایی

بگو التماس دعا مادرت را
که تو با دعایش ز غیبت بیایی

*****

به حق علی و به پهلوی زهرا
خدایا مهیّا کن امشب فرج را

به آن دم که در بین دیوار و در بود
به آن دم که محسن برایش سپر بود

گرفت آن‌چنان محکم از شال مولا
که دشمن کشیده‌ش به دنبال مولا

جدا گشت دستش ز دامان حیدر
ولی با غلاف، آن غلافی که آخر

ردش تا شب دفن بر بازویش بود
ولی بازویش بهتر از پهلویش بود

که پهلوی بشکسته‌ای داشت زهرا
ولی خب لب بسته‌ای داشت زهرا

به مولا نمی‌گفت از زخم پهلو
نمی‌گفت از زخم بازو و ابرو

به آتش زد امّا پرش سوخت زهرا
پرش با سر و معجرش سوخت زهرا

چنان شمع آتش گرفت و برافروخت
بمیرم که با معجرش صورتش سوخت

در آن دم که زهرا گرفتارِ در بود
کنارش دل مرتضی شعله‌ور بود 

بمیرم برای علی، غیرتش کُشت
که بر صورت همسرش ردّ انگشت

چنان هاله‌ای بود بر صورت ماه 
فقط می‌کشید از جگر آه جانکاه  

*****
(نام لیلی به سر تربت مجنون نبرید
بگذارید که بیچاره قراری گیرد)

نظرات