میثم مطیعی

رسید موعد دیدار یار و وقت قرار

1887
11
رسید موعد دیدار یار و وقت قرار
رسید روز مناجات و اشک و استغفار

خوشا کسی که شود پاک جان او ز گناه
خوشا کسی که بَرد نفس را به قربانگاه

سلام بر حرم و بیت و مسجد و میقات
سلام بر دل پر خون مشعر و عرفات

اگرچه سد شده امسال راه آن سامان
ولی لبالب لبیک گشته لبهامان

مگو که فاصله افتاده، راه کوتاه است
دل شکسته ما نیز بیت ألله است

سلام بر لب عطشان کشتگان منا
مهاجران الی الله، شاهدان بلا

تمام غصه و آهیم یا رسول الله
به انتظار نگاهیم یا رسول الله

به آه و درد دل ما مگر تو گوش کنی
حکایت غم و شکوا مگر تو گوش کنی

اگرچه گاه چو ابر بهارمی باریم
هنوز بغض فروخورده در گلو داریم

چه زخم ها که نشسته به جان امت تو
چه فتنه ها شده برپا میان امت تو

اسیر خیل برادرکُشان بی دردیم
دچار کینه ی کودک کُشان نامردیم

چه قلب ها که پر از آتش حمیّت شد
حجاز باز گرفتار جاهلیت شد

شده است کعبه گرفتار خیل نا اهلان
اسیر مانده حرم در کف ابوجهلان

همین قبیله که سرگرم تاج و تاراجند
بجای ایمان محو سقایة الحاجند

حرامخوار و جهول و عنود و روی سیاه
حرامی اند و یصدون عن سبیل الله

نمازشان نبُوَد جز نماز شمر و یزید
طوافشان نبُوَد جز به گِرد کاخ سفید

نهاده عزت اسلام و سخت پست شدند
ز ترس و ذلتشان کدخدا پرست شدند

ولیک جامه ذلت به خود نمی پوشد
هر آنکه از نفسش یا حسین می جوشد

حسین جان! شده بی تاب، مشعر و میقات
چه شد نیامدی امسال جانب عرفات؟

فتاده خون به دل ریگ ریگ دشت منا
خبر رسیده شدی رهسپار کرب و بلا

حسین جان خبر از حال مسلمت داری؟
که خوانده بود از این پیش سوی کوفه تو را

کنون به خاک فتاده ست و می زند فریاد
به خون خویش که جانا میا به کوفه، میا

میا به کوفه که این قوم ناجوانمردند
به حرص و ترس زپیمان خویش برگردند

میا که بیعت و پیمان نگه نمی دارند
میا که حرمت مهمان نگه نمی دارند

از این جماعت ظالم، وفا و مهر مخواه
مرا که تشنه کشاندند تا به قربانگاه

شاعر: محمد مهدی سیار

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش