رسیدن بخیر، خوش اومدی حبیب من رسیدن بخیر، مسافر غریب من رسیدن بخیر، غمت شده نصیب من خستهی راه اومدنت رو چه کنم؟! زخم تَنِت رو چه کنم؟! غارت پیرُهنت رو چه کنم؟! زخم تَنِت رو چه کنم؟! بدن بیکفنت رو چه کنم؟! زخم تَنِت رو چه کنم؟! اینجا قصّه غمگین میشه بغض زینب سنگین میشه اینجا خاکش غربت میشه اینجا خیمه غارت میشه اَللّهمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن کَربِ وَ البَلاء... ***** چه خوب اومدی، به خاک مُرده جون بِدی چه خوب اومدی، راهو به ما نشون بِدی چه خوب اومدی، دلامونو تکون بِدی اضطراب خواهرت رو چه کنم؟! زخم سرِت رو چه کنم؟! گریههای دخترت رو چه کنم؟! زخم سرِت رو چه کنم؟! نیزهی دور و بَرِت رو چه کنم؟! زخم سرِت رو چه کنم؟! اینجا زینب از حال میره آخر سمتِ گودال میره از دستای زینب میری اینجا زیرِ مَرکب میری اَللّهمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن کَربِ وَ البَلاء... ***** (اینجا که گود بود چرا خوردهای زمین؟ جای دگر نبود سرَت را جدا کنند؟!)